درامی است عاشقانه بین ارنست همینگوی و خبرنگاری به نام مارتا گلهورن و ...

دختری نوجوان که بنظر میرسید کنار خانواده و دوستانش خوشحال است بطور مخفیانه عیاشی میکند ...

فیلم داستان زندگی شخصی و حرفه ای نقاش آمریکایی "جکسون پولاک" را به تصویر می کشد...

سادی ناامیدانه به دنبال خواهر بزرگترش جورجیا است که یک هنرمند مشهور است. نیاز شدید او به پذیرش توسط خواهرش به دلیل مشکلات مواد مخدر و الکل پیچیده است...

در یک شهر کوچک،‌ یک سگ اهلی توسط یک خفاش هار گاز گرفته می شود و این حادثه باعث پخش شدن ترس و وحشت در شهر می شود…

لیبی بلو نوجوان پس از رهایی قانونی توسط خانواده‌اش شروع به جستجوی روح می‌کند و با یک کارناوال مسافرتی در جاده کار می‌کند، که در آن لیبی با وجود همکاری شخصی‌اش، شروع به فکر می‌کند که خوشبختی در خانه است.

بعد از اینکه یک گروه سواره نظام ، توسط قبیله سرخپوستان قتل عام می شوند، تنها دو تن موفق می شوند زنده بمانند: "هونوس"، سربازی ساده لوح که خود را وقف وظیفه اش کرده ، و "کرستا" زن جوانی که بعد از دو سال زندگی با سرخپوستان با آنها احساس نزدیکی می کند. آنها با کمک هم باید به پایگاه مرکزی سواره نظام برسند...

یک خانم باکلاس از طبقه مرفه جامعه که از زندگی مشترک خود ناراضی است، آرامش خود را در مصاحبت و همدمی با پزشکی که به تازگی از همسر خود جدا شده، مییابد ...