داستان پدری که برای اولین بار پس از چند سال زمانی که همسر و فرزندانش از او دور هستند، برای خود وقت می گذارد. او برای یک تعطیلات آخر هفته با دوستش مجددا ارتباط برقرار می کند.

در حالی که اقتصاد کشور رو به فروپاشی می رود ، جرم و ترس حومه شهرها را فرا گرفته و دولت از نیروی مرگبار خود علیه تولیدات کشور ، که به طرز اسرارآمیزی ناپدید می شوند استفاده می کند. یک مرد جواب همه چیز را دارد و...

هشت سال پس از حوادث پارک ژوراسیک، دکتر آلن گرانت به زندگی عادی خویش پرداخته و بدور از هر دایناسور زنده ای مشغول انجام تحقیقات روی فسیلهای دایناسورها است. اما متاسفانه کمبود پول برای تحقیقات باعث می شود که پیشنهاد یک بازرگان ثروتمند به نام پائول کیربی را برای انجام یک پرواز کوتاه روی جزیره سورنا که دومین مرکز تحقیقاتی روی دایناسورها است را بپذیرد. چیزی که دکتر گرانت نمی داند اینست که پائول نیاز به کمک یک متخصص دایناسورها دارد تا به او و همسرش کمک کند که پسر 14 ساله شان اریک را که با پاراگرایدل در جزیره سقوط کرده نجات دهند و …

اکتبر سال 1962. یک هواپیمای جاسوسی امریکا در آسمان کوبا به پرواز در می آید و عکس هایی از محل استقرار موشک های دوربرد اتمی اتحاد شوروی در آن کشور می گیرد. به این ترتیب تعارض میان امریکا و شوروی بالا می گیرد و جهان در آستانه ی یک جنگ دیگر قرار می گیرد...

سیستم راهنمای یکی از ایستگاه های فضایی روسی از کار می افتد و احتمال می رود که در عرض چند هفته به کره ی زمین سقوط کند. این سیستم شباهت هایی با یکی ازاسکای لب هایی دارد که سال ها پیش «فرانک کوروین» (ایست وود) طراحی کرده، بنابراین «باب گرسن»، رئیس «ناسا» از «کوروین» می خواهد کمکش کند. «کوروین» نیز به این شرط می پذیرد که اجازه دهند خودش هم راه سه خلبان قدیمی دیگر به فضا بروند تا کار تعمیر را انجام دهند...

افسر پلیس سان فرانسیسکو (فرانک کانر) به هر دری زده تا شخصی را برای اهدای مغز استخوان به پسر کوچکش بیابد و او را از مرگ حتمی به دلیل بیماری سرطان خون نجات دهد در این میان فقط دی‌ان‌ای یک نفر با او مطابقت دارد و آن ( پیتر مک‌ کیب ) یک آدمکش حرفه‌ای و شرور است…

یک کارآگاه جنایی و یک انسان شناس در تلاشند تا یکی از خدایان آمریکای جنوبی که دست به کشتار وحشیانه ای در یک موزه زده را نابود کنند...

دالاس کانتی، هالووین سال 1963. حول و حوش سفر مرگ «کندی» به تکزاس، یک زندانی فراری به نام «بوچ» (کاستنر)، پسر بچه ای به نام «فیلیپ» (لاودر) را به گروگان می گیرد. اما خیلی زود رابطه ای نزدیک میان این دو شکل می گیرد که با کشته شدن ناخواسته ی زندانی به دست پلیس، فرجامی تلخ می یابد.

دانشمندی به نام «پیتن و ستلیک» (نیلسن) روی فرمول تهیه ی نوعی پوست مصنوعی کار می کند. تبهکاران آزمایشگاه «پیتن» را منفجر می کنند، اما او که به طور معجزه آسایی از مرگ نجات یافته و بر اثر سوختگی ناشی از انفجار سخت کریه المنظر شده، با تهیه ی نقاب هایی از پوست مصنوعی در پی گرفتن انتقامی سخت بر می آید.

سن فرانسیسکو. «بازرس هری کالاهان» (ایست وود) مأمور تحقیق پرونده ی مرگ ستاره ی راک، «جانی اسکریرز» (کری) می شود و خیلی زود فهرستی به دست می آید که شامل اسامی عده ای از دست اندرکاران مشهور رسانه های همگانی است که قرار است به قتل برسند.