در طی سفری به سیسیل در سال 1920، لوئیجی پیراندلو با اونوفریو پرینسیپاتو و سباستیانو ولا ملاقات می‌کند، دو بازیگر که در حال تمرین نمایشی جدید با بازیگران دراماتیک آماتور خود هستند. این دیدار شگفتی های بزرگی را به همراه دارد.

بیوگرافی سنت کلر از آسیزی که پس از شنیدن موعظه سنت فرانسیس خانواده ثروتمند خود را ترک کرد و راهبه شد.

داستان زندگی «تومازو بوشتا» ملقب به «رئیس دو عالم»، اولین مخبر مافیا در سیسیل دهه‌ی 1980.

مائوریتزیو، کوچک، بی پروا و پر انرژی، در فقیرترین حومه رجیو کالابریا بزرگ شد...

آلدو برایبانتی شاعر، نمایشنامه نویس و کارگردان ایتالیایی در سال 1968 بر اساس قانونی که نظافت را جرم انگاری می کند، زندانی شد. خبرچین پدر شریک اوست.

داستان واقعی روکو گراناتا، پسر معدنچی زغال‌سنگ ایتالیایی که علاقه‌اش به موسیقی را برخلاف خواسته‌های پدرش و موانع اجتماعی دنبال می‌کند.

سرنوشت دو خانواده به طرز جبران ناپذیری پس از حادثه ی برخورد یک دوچرخه سوار با یک ماشین جیپ در شب قبل از کریسمس با هم گره خورده است..

سالوو محافظ و آدم کش یک گروه مافیایی است. پس از اینکه یک حمله را از سر کارفرمایش می گذراند، به سراغ کسی می ورد که این حمله را سازماندهی کرده بود و او را شکار می کند، اما بعد از آن با خواهر نابینای آن مرد موجه می شود و...

کرونیکل از بمب گذاری سال 1969 در یک بانک بزرگ ملی در میلان و حوادث پس از آن است.

پیپنو، پسر چوپانی سیسیلی در باریا زندگی می کند؛ شهری نزدیک پالرمو مرکز سیسیل که هم به خاطر عمارت های تاریخی اش شهرت دارد و هم به دلیل ارتباطات مافیایی اش. چیچو، پدر پپینو، نخستین فردی است که در ایتالیای فاشیست، در این شهر خواندن و نوشتن یاد می گیرد و با سواد شدنش برای مقام های محلی دردسرآفرین می شود. در شهری تحت تسلط دموکرات های مسیحی که سعی دارند کاری به کار مافیا نداشته باشند، پسر هم به دنبال پدر هم به حزب کمونیست می پیوندد . پیپنو، برخلاف میل والدین مانینا، دختر زیبای محله، با او ازدواج می کند ولی به خاطر شرایط دشوار اقتصادی مجبور می شود به فرانسه برود. در بازگشت، به شورای شهر می پیوندد و در حالی که علیه فساد در شهرداری، نطق های آتشین ایراد می کند، پسرش شور و اشتیاقی خاص به سینما نشان می دهد...