داستان رئیس جمهور اندرو جکسون از سال های اولیه زندگی و ملاقات او با ریچل دونالدسون روباردز.

یک دختر زیبای کولی جذب یک مرد نظامی میشود تا برایش کاری انجام دهد و او بزودی وارد دنیای مجرمانه میشود ...

داستان در قرن 17 در انگلستان رخ می دهد و خیابانی بنام امبر و دختری که برای اهداف خود به آنجا رفته و موفق میشود ولی عشق خود را از دست می دهد .

فلوریداى جنوبى ، پس از جنگ ‏هاى داخلى امریکا . « جودى » ( جارمن جونیر ) تنها فرزند خانواده‏اى کشاورز ، بچه آهویى را مى ‏یابد و با او انس مى ‏گیرد.

« هایدریش » ( تفاردوفسکى ) ، حامى و نماینده‏ى رایش در چکسلواکى و فرماندار انتصابى پراک به دست یکى از اعضاى نیروى مقاومت چک ، « اسووبودا » ( دانلوى ) ، ترور مى ‏شود. حالا نازى ‏ها سخت در پى انتقامند و گشتاپو با دستگیرى صدها تن از شهروندان بى ‏گناه ، تهدید مى ‏کند که اگر قاتل تسلیم نشود ، آنان را یک به یک خواهد کشت.

انگلستان ، پایان جنگ جهانى اول . سربازى به نام « چارلز ریز » ( کولمن ) که بر اثر شوک دچار فراموشى شده با دخترى به نام « پولا » ( گارسن ) ازدواج مى ‏کند و زندگى سعادت ‏بارى دارد. تا این‏که بر اثر تصادف حافظه‏ اش را به دست مى ‏آورد و نزد خانواده‏ ى سابقش باز مى ‏گردد ...

با شرکت امریکا در جنگ جهانى اول ، ابتدا « آلوین یورک » ( کوپر ) با اعتقاد به « حرام » بودن جنگ ، به صف مخالفان آن مى ‏پیوندد ، اما پس از مدتى باورهایش را عوض مى ‏کند ، به جبهه ‏ى اروپا مى ‏رود و در نبردى ، به تنهایى 20 سرباز آلمانى را مى‏ کشد و 132 اسیر مى ‏گیرد...

« آرتور کودى جارت » ( کاگنى ) ، آدم‏کش روان پریش و سر دسته‏ ى گروهى از تبهکاران ، به زندان افتاده است . کارآگاهى ( اوبراین ) با ظاهر مبدل در زندان هم سلول او مى ‏شود تا اطلاعاتى درباره‏ ى گروه « جارت » به دست آورد ...

نوه یک میلیونر که به تازگی فوت کرده است...